در کتاب الدر المنثور در مورد آیه حفظ چنین آمده :
((قوله تعالى إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ
أخرج ابن أبى شيبة و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن مجاهد في قوله وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قال عندنا
و أخرج عبد الرزاق و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن قتادة في قوله إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ و قال في آية أخرى لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ و الباطل إبليس قال فانزل الله ثم حفظه فلا يستطيع إبليس ان يزيد فيه باطلا
و لا ينقص منه حقا حفظه الله من ذلك ….. و الله أعلم بالصواب.))[1]
خارج شد ابن أبى شيبة و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن مجاهد در قولش وانا له لحافظون گفت نزد ماوخارج شد عبد الرزاق و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن قتادة در قولش إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ وگفت در آیه دیگری لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ و الباطل إبليس گفت خداوند قرآن را فرستادوسپس حفظ کرد قرآن را پس ابلیس نمیتواند اینکه زیاد کند در قرآن باطلی را واینکه کم کند از آن حقی را وخداوند قرآن را از جمیع اینها حفظ کرده است .
نتیجه حاصل شده از کتاب دارالمنثور:
ايشان قائل به عدم تحريف از جهت زياده و نقصان توسط شيطان است است
: الدر المنثور فى تفسير المأثور/نويسنده: سيوطى جلال الدين قرن: دهم/زبان: عربى/مذهب: سنى ، [1]
ابن عاشور محمد ابن طاهر در کتاب التحرير و التنوير در مورد آیه حفظ می نویسد:
ثم زاد ذلك ارتقاء و نكاية لهم بأن منزل الذكر هو حافظه من كيد الأعداء فجملة وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ معترضة، و الواو اعتراضية.
سپس اضافه می کند این نکته را که منظور از حفظ یعنی حفاظت قرآن از حیله دشمنان و جمله إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ جمله معترضه است و واو آن اعتراضیه….
و الضمير المجرور باللام عائد إلى الذِّكْرَ، و اللام لتقوية عمل العامل لضعفه بالتأخير عن معموله.
و ضمیر مجرور به لام بر می گردد به الذکر و لام آن برای تقویت عمل عامل به خاطر ضعف او با تاخر از معمول آن است
و شمل حفظه الحفظ من التلاشي، و الحفظ من الزيادة و النقصان فيه، بأن يسّر تواتره و أسباب ذلك، و سلّمه من التبديل و التغيير حتى حفظته الأمّة عن ظهور قلوبها من حياة النبيء صلّى اللّه عليه و سلّم، فاستقرّ بين الأمّة بمسمع من النبيء صلّى اللّه عليه و سلّم و صار حفّاظه بالغين عدد التواتر في كل مصر.
وشامل می شود حفظ آن را حفظ از متلاشی شدن و حفظ قرآن از زیاده و نقصان و سالم نگه می دارد قرآن را از تبدیل و تغییر حتی ائمه اطهارحفظ می کردند قرآن را از تحریف. [1]
جمع بندی کتاب ابن عاشور :
ايشان قائل به حفظ قرآن از جهت زياد شدن و نقصان می باشد و اين كه از هر تغيير و تبديلی در امان است.
التحریر والتنویر ،ابن عاشور،محمدبن طاهر،قرن14،ج13،صفحه17 -[1]
در کتاب مفاتیح الغیب از آقای فخرالدین رازی در مورد آیه حفظ چنین آمده است:
((ثم إنه تعالى حقق قوله في هذه الآية فقال: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.
فأما قوله: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ فهذه الصيغة و إن كانت للجمع إلا أن هذا من كلام الملوك عند إظهار التعظيم فإن الواحد منهم إذا فعل فعلا أو قال قولا قال: إنا فعلنا كذا و قلنا كذا فكذا هاهنا.
المسألة الثانية: الضمير في قوله: لَهُ لَحافِظُونَ إلى ما ذا يعود؟ فيه قولان:
القول الأول: أنه عائد إلى الذكر يعني: و إنا نحفظ ذلك الذكر من التحريف و الزيادة و النقصان،[1]
سپس خدای تعالی محقق کرده قولش را در این آیه(انا نحن نزلنا…) وبا عبارت(انا نحن..)این صیغه هر چند برای جمع است الا این که این از کدام پادشاهان است در هنگام اظهار تعظیم پس هرگاه یکی از پلدشاهان زمانیکاری انجام دهد یا حرفی را بزند می گوید ما این کار را کردیم وما فلان چیز را گفتیم ودر این آیه نیز چنین است. و نظيره قوله تعالى في صفة القرآن: لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ[2] و قال: وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً[3]
جمع بندیايشان قائل به عدم تحريف قرآن از جهت زياده و نقصان است
: مفاتيح الغيب/نويسنده: فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر ج19، ص: 124 [1]
فصلت: 42[2]
النساء: 82[3]
تفسیر مراغی راجع آیه حفظ
در کتاب تفسیر مراغی نوشته احمد بن مصطفى مراغی نیز این طور نوشته شده است:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) أي إنما أنتم قوم ضالون مستهزئون بنبينا، و ليس استهزاؤكم بضائره، لأنا نحن نزلنا القرآن و نحن حافظوه، فقولوا إنه مجنون، و نحن نقول: إنا نحفظ الكتاب الذي أنزلناه عليه من الزيادة و النقص، و التغيير و التبديل، و التحريف و المعارضة، و الإفساد و الإبطال.
انا نحن نزلنا الذکر یعنی همانا شما قومی گمراه بودید و پیامبر ما را مسخره می کردید در حالیکه این مسخره کردن شما ضرری به او نمی رساند به خاطر اینکه ما خودمان قرآن را نازل کردیم وما خودمان نیز حافظ و نگهبان ان هسیم پس شما می گفتید که ومعارضه طلبی و افساد و ابطال.
جمع بندی مختصر از کتاب تفسیر مراغی:
ايشان نيزقائل به حفظ قرآن از زياد شدن و كم شدن و تحريف و معارضه و افساد و ابطال است.
و سيأتى فى مستأنف الأزمان من يتولون حفظه و الذب عنه، و يدعون الناس إليه، و يستخرجون لهم ما فيه من عبر و حكم، و آداب و علوم، تناسب ما تستخرجه.))[1]
ودر آینده خواهند آمد کسانی که متولی حفظ ودفاع از قرآن میشوند ومردم را به قرآن دعوت میکند وعبرتها وحکمتها وآداب وعلوم را برای مردم استخراج کنند از قرآن که مناسب است.
مصطفی،قرن14،ج14،صفحه 9 تفسیر مراغی،نویسنده:حراعی احمد بن [1]
مفهوم تحریف
تحریف از ریشه (ح ر ف) به معنای مایل کردن و بردن به کنار و دگرگون ساختن[1]و تحریف سخن به معنای تغییر دادن و منحرف ساختن سخن از معنی اصلی به معنای دیگری که از جهاتی شبیه معنی اصلی آن است همان طوری که یهود، معانی تورات را به معانی مشابه آن تغییر میداد و منحرف میساخت و خداوند در قرآن آنها را این طور وصف میکند (یُحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَن مَّواضِعِه) برخی از یهودیان سخنان را از جای خود تحریف میکنند و به کناری میبرند ([2]جوهری در معنای لغوی (ح ر ف) چنین میگوید: حرف هر چیز کناره و لبه و مرز آن است! و مقصود از حرف در آیه 11 سورهی حج (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُاللهَ عَلَـَْی حَرفٍ) همان طوری که گفتهاند بر صورت واحد خداوند را میپرستند
یعنی اینکه خداوند را در آسانی و شادی بپرستند نه در حال دشواری [3](بنابراین «تحریف کلام» به معنای تفسیر سخنی بر خلاف ظاهریاش و در نظر گرفتن معنای دیگری برای آن و این گونه تحریف را تحریف معنوی می گویند یعنی بدون اینکه تغییری در الفاظ داده شود معنا و مفهوم آن را بر خلاف مقصود گوینده تغییر میدهند.
-2ابوحسین احمدبن فارس بن زکریا، معجمالمقائیس اللغه، ج2، انتشارات مکتبالاعلام الاسلامی، ص42[1]
[2] خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج3، انتشارات دارالهجره، چاپ دوم در ایران، ص210
[3] اسماعیل بن حمّار جوهری، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج3، انتشارات امیری، چاپ اول، ص 1342