کنترل خودکشی
یکی دیگر از آسیب هایی که هم در اجتماع و هم بر فرد تاثیر دارد و بر اثر بیکاری فرد و فقر و عوامل مربوط به آن بر زندگی افراد تاثیر گذار هست خودکشی است وقتی فرد بر اثر فقر و نداری به این مرحله می رسد که از نظر روحی و روانی خود را فردی گوشه گیر و وبال در خانه و جامعه می بیند و در پی این افکار ، همسر و بقیه اعضای خانواده نیز دائم به فرد تذکر بدهند که فردی بیکار و بی هنر و بی حرفه هستی در نتیجه شخص به دنبال راه چاره ای می گردد که خود را از این افکار رهایی پیدا کند و وقتی کاری پیدا نمی کند افکار و وسوسه های شیطانی دست از سر او بر نمی دارد و کوتاه ترین راه را انتخاب می کند که همان رهایی از زندگی دنیا است و این عمل زشت و نامشروع را انتخاب کرده که دست به خودکشی بزند.
این عمل بیشتر در افراد معتاد و بیماران روانی به¬وجود می¬آید آنکس که خودکشی می¬کند طرز فکرش این¬است که مرگ بهتر از زندگی است در حالی¬که اکثریت جامعه تصوری خلاف آن را دارند. منطق فرد خودکشی کننده این است که من در مسیر زندگی تلاشهایم را کرده ام تا به اهداف و آرزوهایم دست یابم و اینکه در این راه شکست خورده و ناکام مانده¬ام. مرا قدرت و توان آن نیست که در این راه مقاومت و ایستادگی نشان دهم. از دیگران هم توقعی نمی توانم داشته باشم و کسی نمی تواند به من یاری کند و یا می تواند و یاری نمی کند. بدین سان ماندنم در این جهان بی فایده است. بگذار خود را راحت کنم یا دل دیگران را بسوزانم و با نشاندن شان در مات و عزای خود از آنان انتقام بگیریم و….
حال برای روشن تر شدن بیشتر به معنای خودکشی می پردازیم:
خودکشی به معنای نابود کردن و از بین بردن خود، پدیده ای است که سالیان دراز از روابط عشیره ای و سنتی تا روابط پیچیده شهرهای امروزی، گریبان بشر را گرفته در فراز و نشیب تحولات اجتماعی قلب و روح خانواده ها و اجتماع را آزرده است. پیدا شدن آرزوهای دور و دراز در زندگی مادی، محرومیت در عشق، فقر مادی و ده ها عامل آنچنان ناراحتیهایی برای افراد فراهم آورده که فرد تنها راه نجات خود را در نابودی خویش جستجو می کند .
در فرا راه رشد و توسعه اقتصادی – اجتماعی، هر چه بر پیچیدگی روابط و مناسبات اجتماعی افزوده می شود فاصله طبقاتی هم بیشتر می گردد و سرخوردگیها فزونی می یابد. و در نهایت به افزایش تعداد خودکشی منجر می شود. البته این را باید بدانیم که دست یافتن به تعریفی جامع و مانع برای خود کشی کار ساده ای نیست. ملاک کار اکثر کسانی که از خودکشی تعریف کرده اند بر اساس تعریف دورکیم{دورکیم} در سال 1897 تعریف زیر را ارائه داد: خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را (آن را) انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است .
دورکیم در نتیجه گیری خود از خودکشی به مفهوم بی هنجاری اشاره می کند و بر این باور است که در بحرانهای شدید اقتصادی و اجتماعی و زمانی که فشار و تورم جامعه شدید است. احتمال خودکشی بیشتر می شود. چون در چنین مواقعی هنجارهای اجتماعی بیشتر تضعیف می گردد.با این تفاسیر خودکشی را تعریف کردیم و متوجه شدیم که یکی از علل و عوامل که باعث خودکشی می شود عوامل اقتصادی و بیکاری است نکته قابل توجه این است که:
مجرمان اقتصادی و بیکاران دارای نرخ خودکشی بالایی هستند. زیرا بهبود و شرایط اقتصادی نشانگر کاهش آن است. همچنین، گرایش جهانی در کاهش میزان خودکشی بین سالمندان، ناشی از اجرای تأمین اجتماعی مربوط به آنان است .
البته بیکاری همانطور که اشاره شد صرفاً نمی تواند به تنهایی عاملی برای خودکشی باشد. مگر اینکه با فشارهای (همسر- خانواده)، زخم زبانهای آنها، توقعات بی مورد و غیر معقول توأم گردد. گم کردن پایگاه طبقاتی و به مصداق هم از گندم ری و هم از خرمای بغداد محروم شدن و بی اعتنایی و تمسخر اعضای طبقه جدید اجتماعی برای کسانی که یک شبه ره صد ساله رفته و تلاش در یاد گرفتن رسوم و فرهنگ جدید بصورت طوطی وار دارند. نیز از عوامل موثر نیز می باشد. قابل توجه است که در ایران آمار نشان داده که تعداد مردان در خودکشی بالاتر از زنان است و نکته دیگر آنکه یکی از علل و انگیزه خودکشی در ایران فقر و بیکاری و شرایط نا مساعد اقتصادی است.
در ادامه بحث خودکشی همانطور که اشاره کردیم یکی از انگیزه های خودکشی در ایران فقر و بیکاری است.
اکنون عوامل و ریشه های خودکشی می پردازیم:
که یکی از علل و عوامل خودکشی فقر اقتصادی بگونه ای است که برای فرد غیر قابل تحمل باشد و همچنین نابسامانی خانوادگی و وجود آشفتگی هائی که آدمی خود را در رفع آن ناتوان احساس کندو…
نکته جالب در مورد خودکشی این است که خودکشی در بین افراد مجرد و بی فرزند و بیوه ها و بیماران روانی بیشتر از سایرین است و همچنین{همچنین} در بین افراد مذهبی و بزرگسالان و زنان کمتر است و مطلب که در مورد بحث ما است در بین بیکاران بیشتر از وجدان کار است.
خودکشی ظاهراً یک آسیب فردی است و زیان و عوارض آن متوجه فرد است ولی اگر نیکو تامل شود در می یابیم که عوارض اجتماعی فراوانی دارد از جمله اینکه:
- با خودکشی نابهنگام یک فرد سر رشنه مساله¬ای که ذهن و تلاش عده¬ای را بخود مشغول داشته از میان می¬رود.
- گاهی سر نخ یک مسئله سیاسی مهم که اثر آن برای تمام جامعه حیاتی است از میان می¬رود و.. .
پس بطور کلی از این مطالب می توان اینگونه درس گرفت که خودکشی نیز یکی از اثرات سوء بیکاری و تن پروری افراد را در پی دارد.