سوز دل
چرا ما که در همه جا خودمون را خیلی مذهبی نشون میدیم باید طوری باشیم که بعضی افراد از این مذهبی ها گریزان باشند علت این مسئله چیه ؟!!!!!
آخه مگه نمیدونیم نباید شیعه حرفی باشیم مگه تو قرآن و روایات نداریم حرف وعمل باید یکی باشه از کسانی که بیسواد هستند که توقعی نیست اما ما نباید اینطور باشیم دلم گرفته شاید بخاطر اینه که شبهای قدر می ترسم خودم را پیدا نکنم بعضی اوقات با خودم میگم کاش می شد برم در دل کوه زندگی می کردم واین آدمها ی گرگ صفت را نمی شناختم چرا باید دم از انسانیت بزنند و…
من که دیگه خسته شدم مگه اسم ما مسلمان وشیعه علی نیست علی با مردم اینگونه بود عدالت علی این بود …چرا باید این حرفها را فقط با زبان بزنیم نمی خوام زبان به نفرین باز کنم چون از عاقبت آن می ترسم بازهم دعا میکنم باشه چشم میبندم وبازهم چیزی نمیگم اما بعضی وقتها دلم حرف میزنه خدا حلالم کن را زمزمه میکنم اگه با بعضی افراد خاص معاشرت نمی کردم وآنها را نمی شناختم من هم مثل افراد بهونه گیر کلی صحبت می کردم ولی خانم فاطمه زهرا خواست که آنها را بشناسم بخاطر همین دلم میسوزه که چرا بعضی افراد اینقدر با خدا وواقعا مومن ولی بعضی فقط حرف وحرف…
دلم میخواد تواین شب قدر خدا برای من والبته همه ماها راه درست را باز نشون بده خدا ارحم راحمین مگه نیست که هست پس ما باید عینک قبلی را عوض کنیم و بخواهیم ببینیم ولی ای کاش درست ببینیم .
این حرفها را باسوز دل می نویسم دلم از ا فرادی پره که هیچ وقت فکر هم نمی کردم اینطور باشند ولی عمل چیز دیگه ای دیده ام من که به کار خودم یقین دارم (شاید هم این کار شیطونه) ولی بهرحال امیدم به خانم فاطمه زهرا است که من را وامثال من را که به اینجا رسیدند و این احساس رادارند هدایت کنه ماکه در درگاه خدا جایی نداریم …
دیگه بریدم بریدم !!!!!به کی بگم !خدا از این وضعیت نجاتم بده یا این وری یا آن وری !!!!!!نمی خوام دیگه اسم طط قلابی باشم